رسالت من
رسالت زندگی من چیست؟ نکاتی فوقالعاده مهم و کاربری برای کشف رسالت زندگی
کشف رسالت فردی در زندگی
آخرین بروزرسانی آذر ۲۰, ۱۳۹۹ 43
رسالت زندگی چیست؟
به شما تبریک میگویم که تمایل دارید درباره یکی از مهمترین بخش زندگی خود یعنی کشف رسالت زندگی مطالعه کنید. در این صورت هست که میتوانید به بهترین خودتان تبدیل شوید. شاید کمتر کسی باشد که به دنبال این موضوع باشد اما شما خودتان را از بقیه جدا کردهاید و به سمت کشف رسالت زندگی گام برداشتهاید. در واقع انسانها در این دنیا دو کار اساسی دارند؛ یا باید در حال پیدا کردن رسالت فردی خود باشند و یا آن را پیداکردهاند و با آن پیش میروند.
معنی رسالت زندگی
به اثر انگشت خود نگاه کنید:
وقتی فردی از من درباره رسالت زندگی میپرسد، راحتترین راه برای اینکه در یک جمله بتوانم حرفم را خلاصه کنم این هست که به او بگویم:
همانطور که شما در این دنیا دارای اثر انگشت منحصربهفرد هستید رسالت زندگی شما نیز میتواند منحصربهفرد باشد.
در واقع شما میتوانید به بهترین نسخهای که خداوند در وجود شما به امانت گذاشته تبدیل شوید. معمولا بعد از این صحبت با کمال ناباوری و شاید تعجب به من نگاه میکنند و میپرسند خب، حرف شما درست اما فکر نمیکنید که یک مقدار ایدئال و شعاری باشد. اگر برای شما هم این سوال پیش آمده لازم هست که ادامه متن را مطالعه کنید.
رسالت زندگی چیزی عجیب نیست؟
برای اینکه این موضوع را بتوانید بهتر درک کنید کافی است نگاهی به افراد شاخص داشته باشید. فکر میکنید چرا یک نفر در دنیا تبدیل به استاد فرشچیان میشود؟ چرا یک نفر اسطوره فوتبال میشود؟ چرا یک نفر تبدیل به استاد شهرام ناظری میشود؟ چرا یک نفر مثل پروفسور سمیعی وجود دارد؟ چرا … در واقع این افراد رسالت زندگی خودشان را پیداکردهاند و در مسیر آن قدم برداشتهاند و تبدیل به بهترین خود شدهاند. پس این امکان وجود دارد که درون شما هم نابغهای نهفته باشد ولی شاید سال هاست که آن را کشف نکردهاید.
وقتی این صحبتها با برخی از افراد انجام میدهم تقریبا این سوال میپرسند که مگر میشود که ما تبدیل به یک فرد در رده جهانی شویم؟ در اینجا دو پاسخ وجود دارد: اول اینکه وقتی دیگران توانستند پس شما هم میتوانید این کار را انجام دهید اما باید راه و روش آن را انجام دهید و هدف ما در این وبسایت این هست که کمک کنیم شما به بهترین نسخه خودتان تبدیل شوید. و اما پاسخ سوال دوم این هست که:
کشف رسالت زندگی به این معنا نیست که حتما انسان معروفی شوید
در واقع هر کس رسالت واقعی خود را پیدا کند ممکن است که در نظر دیگران بدرخشد و کمکم بر سر زبانها بیافتد اما عکس این قضیه درست نیست یعنی هر کس معروف شد پس نمیتوان گفت که رسالت واقعی خود را پیداکرده است. بیایم باهم یک مثال بررسی کنیم. فرض علی یک فردی هست که پس از تحقیق و خودشناسی و مطالعه به این نتیجه رسید که رسالت واقعی او آموزش دادن به دیگران است و بنابراین شغل معلمی را برمیگزیند. از طرفی از درون میل به خدمت به دیگران دارد و درواقع یکی از مهمترین ارزشهای او خدمت کردن است.
او با شغل معلمی در یک روستای دور افتاده شروع به تدریس میکند و سال هاست در آنجا میماند. درواقع او نهتنها از کار خود پشیمان نیست بلکه آرامش عمیقی در درون او شکلگرفته است. به نظر شما چند درصد افراد جامعه علی را میشناسند؟ تقریبا چند ده نفر از اطرافیان و شاگردانش، اما نیاز هست که او به خاطر خدمات ارزشمندی که سال هاست انجام داده مورد تقدیر و معرفی به جامعه قرار گیرد هر چند که او نیازی به این کار ندارد.
چرا کشف رسالت زندگی مهم است؟
نمایشگر ویدیو
00:00
05:59
(بخشی از فیلم آموزشی کشف رسالت و معنای زندگی)
انگیزهای برای زندگی کردن و زندهبودن
تصور کنید در این دنیا هیچ هدف و معنایی برای شما وجود نداشته باشد، آنگاه چه خواهد شد؟ آیا تا پایان عمر بدون هیچگونه معنا و رسالتی میتوان زندگی کرد؟ شاید فردی معنای زندگی خودش را در فرزندش ببیند، شاید در کمک به دیگران و به همین ترتیب هر کس در این دنیا برای خود معنایی چه کوچک و چه بزرگ در نظر میگیرد.
بارها و بارها آمارهایی تکان دهند از خودکشی، اعتیاد و … در دنیا منتشر میشود که یکی از علتهای آن نبود رسالت و معنایی خاص در زندگی این افراد هست. البته قرار نیست ما قرار نیست که به خاطر ترس از خودکشی یا اعتیاد برای خودمان رسالت پیدا کنیم بلکه ما برای داشتن یک زندگی پر از انگیزه و همراه با آرامش نیاز به داشتن رسالت و معنایی در زندگی هستیم.
هدفمند و جهتدار بودن زندگی
افرادی که رسالت زندگی خودشان را کشف کردند، زندگی جهتدار و هدفمند دارند. دیگر نیاز نیست صبح با هزار زحمت از خواب بیدار شوند. این افراد هر زمانی که بخواهند کاری انجام دهند نیاز به زمان خاصی ندارند و کارشان را انجام میدهند هر چند که اندک باشد. به قول استیوجابز اگر هنگام بیدار شدن از خواب هدفی ندارید بهتر است برگرید و بخوابید.
رها کردن گذشته داشتن تمرکز
یکی از علتهایی که اکثر افراد در گذشته میمانند و حسرت آن را میخورند این هست که هیچ انگیزه و هدفی برای آیند خود ندارند. این افراد در پیله گذشته خود ماندهاند و دائم گذشته خود را نشخوار میکنند. البته عکس این قضیه هم برقرار هست. یعنی افرادی که رسالت شخصی برای خود دارند نیازی ندارند که دائم در حسرت گذشته بمانند چون امید آنها به آیند بیشتر هست.
حس خوب و رضایت درونی
یکی از نتایج خوب داشتن رسالت در زندگی این هست که حس خوب و رضایت درونی تجربه خواهی کرد. این حرف تناقض با این ندارد که مشکلات در زندگی نیست یا فردی که در زندگی رسالتی شخصی دارد هیچگاه دچار مشکل نخواهد شد بلکه در یک مشکل یکسان، افرادی که رسالت دارند با امید و انگیزه سراغ آن میروند و افرادی که هیچ رسالتی در زندگی ندارند زیر بار مشکل میمانند و ناامیدتر خواهند شد.
آزاد شدن پتانسیل درونی
فردی که رسالت زندگی خودش را پیداکرده است میداند نقطه قوت او چه هست و در کجا میتواند خوب بدرخشد. به همین خاطر افرادی که رسالت زندگی خودشان را کشف کردند با دست به کارهایی میزنند که در جهت علاقه و استعداد آنهاست و به همین جهت هست که در کارشان بسیار موفق هستند و با سرعت بیشتری به سمت هدف خود حرکت میکنند.
تبدیلشدن به بهترین خود
درنهایت امر زمانی که فردی در جهت رسالت زندگی خود حرکت میکند رفتهرفته بهترین خود تبدیل میشود. فردی که رسالتی در زندگی دارد نیاز ندارد که دقیقا از دیگران کپیبرداری یا تقلید کند. این فرد سعی میکند بهجای اینکه به دنبال رسالت دیگران باشد گوهر درونی خود را صیقل دهید و آنچه خداوند به او هدیه داده را شکوفاتر کنید.
تفاوت رسالت زندگی، رسالت فردی و معنای زندگی
شاید در برخی از کتابها یا مطالعات دیگری که داشتید واژههای رسالت زندگی، معنای زندگی، رسالت شخصی و یا رسالت فردی به چشمتان خورده باشد اما بیایم خودمان را گیج نکنیم، در واقع رسالت زندگی، معنای زندگی، رسالت فردی، رسالت شخصی و …همه این موارد تقریبا به یک معناست و در این مقاله اگر از رسالت زندگی یا شخصی و … نامبرده شد همه را یکسان فرض کنید. در حقیقت همه این موارد میخواهند که شما بدانید چرا زنده هستید و برای چه هدف نهایی زندگی میکنید. برای اینکه این موضوع یعنی معنا و هدف زندگی را بهتر درک کنید توصیه میکنم که حتما مقاله زیر را مطالعه کنید:
حتما مطالعه کنید: هدف از زندگی چیست؟ چرا به دنیا آمدهایم؟
فرق رسالت با هدف چیست؟ آیا رسالت همان هدفگذاری هست؟
گاهی در مشاورهها، وبی نارها و یا آموزشهایی که به افراد میدهم این سوال را مطرح میکنند که “خب، آقای رزمجو پس قضیه هدفگذاری چی میشه و فرق رسالت زندگی با هدف چیه؟” سوال خوبی هست و به همین خاطر بهصورت دستهبندیشده در جدول زیر این تفاوتها را برای درک بهتر نسبت به رسالت زندگی و تفاوت آن با هدف قراردادم.
اولین تفاوت هدف با رسالت زندگی این هست که اهداف قابل تیک خوردن هستند ولی رسالت تمامشدنی نیست. مثلا بخشی از رسالت مجموعه بهترین خود این هست که به دیگران کمک کند که خودشان را بهتر بشناسند، استعداد و علاقه خود را پیدا و رسالت زندگی خود را کشف کنند و در شغلی فعالیت کنند که هم خودشان لذت ببرند و به درآمد عالی برسند و هم برای دنیا مفید باشند.
با این توصیف آیا میتوان روزی تصور کرد که رسالت ما به اتمام رسیده است و همه افراد در جایگاه واقعی خودشان هستند؟ خیر، این راه تا همیشه و حتی بعد از مرگ ما هم باید ادامه داشته باشد. اما هدفها تمامشدنی هستند و مثل پله نردبان میتوان هرکدام را پشت سر گذاشت. در همین مثال بالا برای اینکه من در جهت رسالتی که دارم قدم بردارم باید هدفهای متعددی داشته باشم. مثلا یکی از اهداف این بود که یک وبسایت داشته باشم. بعد یک کتاب بنویسم و … بنابراین هرکدام از این هدفها زیرمجموعه رسالت زندگی هستند که در یک بازه زمانی به اتمام میرسند و هدف بعدی شروع میشود.
دومین تفاوت رسالت زندگی با هدف این هست که رسالت یک میل و حس درونی میخواهد و چیزی از جنس علاقه با رنگ و بوی معنوی هست. بنابراین هدف کاری هست که ما داریم انجام میدهیم اما رسالت یک حس درونی هست که به خاطر آن کاری انجام میشود.
سومین تفاوت رسالت فردی با هدف این هست که رسالت را کشف میکنیم یعنی آن گوهر نابی که سال ها درونمان هست را پیدا میکنیم که نیاز به تفکر و مطالعه دارد اما اهدف را تعیین میکنیم. مثلا یکی از اهداف من نوشتن کتاب ثروت درون بود که در مدت حدود چهل روز نوشته شد. پس اهداف چیزی مشخص، در زمان مشخص هست که برای آن پایانی هم تعیین میکنیم.
چهارمین تفاوت رسالت زندگی با هدف که من این مورد را بسیار دوست دارم این هست که داشتن رسالت با انسان انرژی و انگیزه میدهد. در واقع فردی که در زندگی رسالت دارد مثل این هست که در درون خود یک چشمه همیشه جوشان دارد. اما برای به اتمام رساندن هدف باید انرژی صرف شود. مثلا درست هست که من برای نوشتن کتاب گاهی اوقاتی که زمان طولانی میشد ازنظر جسمی نیاز به استراحت داشتم اما یک شوق برای حرکت به سمت رسالت یک انرژی زیادی به من میداد که باز بلند شوم و کارم را انجام دهم.
پس رسالت داشتن باعث داشتن انگیزه و انرژی میشود اما هدف برای رسیدن به هدف باید وقت و انرژی صرف شود. نکتهای که شاید شما هم متوجه شدید این هست که چرا بسیاری از اوقات هدفگذاری میکنیم اما هیچگاه به اتمام نمیرسد؛ دلیل این هست که هدف داشتن بدون داشتن یک چشمانداز که همان رسالت فردی هست باعث خستگی زودهنگام و کنار گذاشتن آن میشود.
نشانههای افرادی که رسالت زندگی ندارند چیست؟
نقنق کردن و غر زدن
شاید شما هم افرادی دیده باشید که از همهچیز ایراد میگیرند و مدام در حال تحلیل شرایط بد هستند. این افراد چون رسالت فردی خودشان را نشناختند همهچیز را میبینند بهجز خودشان. البته نمونههای پیشرفتهتر این آدمها به خودشآنهم گیر میدهند! وقتی نیم ساعت پیششان باشی احساس میکنی روح و روانت بههمریخته و از همهچیز ناامیدت میکنند. کافی است بگوید میخواهم این کار را شروع کنم سریع از تخصص خودشان استفاده میکنند و هم آنجا شما را طوری ضربهفنی میکنند که دیگر انجام آن کار به فکرت هم خطور نکند. البته همه به این شدت نیستند و کموزیاد دارد. اما نکته مهم اینکه غرغر کردن به عادت روزانه آنها تبدیل شده وگرنه ما انسانیم و ممکن است گاهی وقتها از دست کسی دلخور شده باشیم و یک حرفی بزنیم اما میدانیم که باید سریع برگردیم و ببینم که ما باید چهکاری انجام دهیم که این مشکل به وجود نیاید.
استاد اهمالکاری هستند
افرادی که رسالت فردی ندارند در یک کار خیلی استاد هستند و آنهم این است که برای انجام ندادن کارهایشان سریع بهانه جور میکنند. البته نیازی نیست که این بهانه را به دیگران بگویند، بلکه حتی خودشان هم خواسته یا ناخواسته فریب میدهند. این فرد با خودش میگوید فردا در یک دوره شرکت میکنم. فردا به بهانه بارانی بودن هوا ، روز بعد روز بعد به بهانه ترافیک، روز بعد به بهانه شهریه و … کارش را رها میکند یا اصلا سراغش نمیرود.
حتما باید کسی بالای سرشان باشد تا کار کنند
نمونههای از افرادی که هنوز رسالت فردی خودشان را پیدا نکردند را میتوانید بین کارمندان پیدا کنید. تا رئیس وارد میشود همهچیز مرتب هست و بعدش شروع به چت کردن در شبکههای اجتماعی میکنند. البته مشخص هست که منظورم همه کارمندان نیستند و برخی کارمندان حتی فراتر از انتظار کارشان را بهخوبی انجام میدهند.
هدف اینگونه افراد فقط در یکچیز خلاصه میشود. کی وقت اداری تمام میشود تا با خیال راحت از محل کار خارج بشوم. البته قشر دیگری از افرادی که رسالت فردی ندارند را نیز میتوانید در دانشگاهها پیدا کنید. کافی است که شب امتحان یک سر به کتابخانه دانشگاه بزنید و میتوان سیل جمعیت مشتاق به علم! که تا ساعت ۳ بامداد در حال تلاش برای رسیدن به نمره هستند را ببینی. روز بعد از امتحان هم کلا همهچیز تمام میشود و دیگر خبری از آن تلاشهای شبانه نیست تا امتحان بعدی.
از این شاخه به آن شاخه
فردی را میشناسم که در طول دو سه سال اخیر شغلهای متعددی را عوض کرده است: ۱-مکانیکی ۲- تعمیر لوازم برقی ۳- آموزشگاه رانندگی ۴- فروش پنل خورشیدی ۵- لولهکشی منازل ۶-نقاشی ساختمان و … شما فکرش کنید که برای شروع هر شغل و یادگیری هر مهارت چقدر باید انرژی، سرمایه و زمان صرف کنیم تا یک کار جا بیافتد آنوقت این فرد کل زندگی خود را در حال آزمونوخطا میگذراند.
برای خودشان زندگی نمیکنند
برخی افراد حاضرند در منزلشان مدرنترین و گرانقیمتترین وسایل را با جور کردن وام، و با فشار و بدهی فراوان تحمل کند و این وسایل را داشته باشد تا اگر فلان مهمان آمد و رفت پشت سرش حرفی نزند. نوش جان کسی که داشته باشد و با خیال راحت و برای راحتی و آسایش خود و خانوادهاش بهترینها را داشته باشد، اما نکته اینجاست که باید ببینیم از درون چطوری هستیم؟ آیا به برای خودمان خرید میکنیم و یا برای دل دیگران؟ آیا برای خودمان درس میخوانیم یا برای فامیل؟ آیا برای خودمان لباس میپوشیم و یا برای دیگران؟ اگر برای دیگران هست بنابراین رسالت فردی دچار مشکل شده است.
زود کم میآورند
افرادی که رسالت فردی ندارند، در ابتدا خوب جلو میروند اما با اولین مشکل جا میزنند و دیگر به ادامه مسیر امیدی ندارند. شاید با خودشان فکر کنند که برای چه و برای که باید خودم را اینقدر اذیت کنم؟ و چون این سوال را از اول مشخص نکرده است دیگر ادامه مسیر براش خیلی سخت میشود. این افراد فقط تا زمانی که همهچیز خوب پیش میرود و در حال رسیدن به موفقیت هستند ادامه میدهند و در شرایط بحرانی کم میآورند و این هم یک نشانه برای افرادی هست که رسالت زندگی خود را کشف نکردند.
برای بهتر شدن خودشان تلاش نمیکنند
از دیگر نشانههای افرادی که رسالت ندارند این هست که هیچ دلیلی ندارند که خودشان را بهبود بدهند. در واقع به وضع موجود هر چه که باشد با نارضایتی رضایت میدهند درنتیجه به همین ترتیب روزها را میگذرانند تا بعدا حسرت روزهای ازدستداده را بخورند.
موانع کشف رسالت زندگی چیست؟
یک عده ما را هل میدهند
چه بخواهیم و چه نخواهیم همه ما در مسیر زندگی از دیگران تأثیر گرفتهایم. فردی که همه خانواده و فامیلش دکتر و مهندس هستند، اگر تمایل داشته باشد که نقاش شود احتمالا راهی دشواری دارد چون در این راه افراد زیادی هستند که سعی میکنند او را از این کار منصرف کنند، یا زمانی که دوست داری رشته فلسفه بخوانی و سه تا از دوستانت در رشته تجربی هستند احتمالا تمام سعی آنها این هست که تو را از کاری که مورد علاقهات هست منصرف کنند.
بنابراین اینجا هست که با روشهایی که در ادامه خواهم گفت باید تفکر عمیق داشته باشید و این جمله را به یاد داشته باشید که
آینده خود را تبدیل به آرزوهای دیگران نکنید.
به خاطر یک مشت نمره
سالها پیش با کلی ذوق میرفتیم خانه و کارنامه پر از نمرات ۲۰ خودمان را به فک و فامیل نشان میدادیم. از خاله و عمو تا دوستان پدر و مادر. اما همیشه حسرت یکچیز در دلمان ماند و آنهم این بود که به ما میگفتند تو که نمراتت ۲۰ شد، ایکاش نمره علوم هم بهجای ۱۹.۵ بیست میشد. یکی نبود بگوید اینهمه نمره ۲۰ گرفتم، حالا باید مثل لباس پوشیدن همه نمرات حتما باهم ست بشوند که راضی شوید؟!
چقدر قضاوتهای نادرست که بر اثر نمره بر ما صورت گرفت. میگفتند شما چون ریاضی ۱۸.۵ شدی و علوم ۱۷ پس رشته ریاضی را انتخاب کنی! آخه شاید من برای امتحان علوم به خاطر کسالت نتوانستم بیشتر بخوانم و یا شاید امتحان ریاضی سادهتر بود و یا هر دلیل دیگر بنابراین بخش زیادی از دانش آموزان فقط به خاطر یک مشت نمره مسیر زندگیشان تغییر کرد. الآن هم وقتی به فارغالتحصیلان حتی مقطع دکتری یا فوقلیسانس نگاه میکنیم به دلیل اینکه این رشته در جهت رسالت زندگی آنها نبوده نمیتوانند بهخوبی از آن استفاده کنند و با خلاقیت خود به تولید علم و جامعه کمک کنند.
برای دل دیگران
این مورد خیلی زیاد هست که زندگی خود را به خاطر دل دیگران تنظیم میکنیم که مبادا از ما ناراحت بشوند. یعنی حاضریم کاری که دوست نداریم انجام بدهیم اما دیگران از ما ناراحت نشوند. مثلا فردی که تصمیم میگیرد بهجای کارمندی، کارآفرین شود ولی به خاطر دیگران یا ترس از قطع رابطه از کاری که میخواهد انجام دهد منصرف میشود چون احساس میکند دیگران از این کار راضی نیستند. یک بار این سوال را از خودتان بپرسید که چقدر به خاطر نظر دیگران و برای این که سعی کنید رضایت آنها را جلب کنید ضرر کردهاید؟ بنابراین شاید بد نباشد که مهارتهایی مثل عزتنفس و یا مهارت نه گفتن را یاد بگیریم و تمرین کنیم.
پای رسالتمان نمیایستیم
گاهی وقتها رسالت خودمان را پیدا میکنیم. اما حاضر نیستیم کمی به خودمان زحمت بدهیم. دلیلش این هست که بهاشتباه به ما گفتند اگر رسالت خودت را پیدا کنی و عاشق کارت باشی دیگر همهچیز خودبهخود درست خواهد شد و نیازی به تلاش ندارد. در واقع درست این هست که بگوییم اگر رسالت خودت را پیدا کردی و عاشق کارت شدی بههرحال سختیها هم بهعنوان بخشی از کار سراغت میآیند اما تو میتوانی از پس آنها برآیی نه اینکه اصلا هیچ سختی نداشته باشد.
چگونه رسالت زندگی خود را پیدا کنیم؟
برای پیدا کردن رسالت زندگی خود لازم هست که در مرحله اول خودتان را خوب بشناسید. برای این کار میتوانید به مقاله خودشناسی مراجعه کنید و آن را حتما مطالعه کنید. در این مقاله مطالب خوبی برای شناخت بیشتر خودتان خواهید دید. پس خودشناسی پیشنیازی برای شناخت رسالت زندگی هست.
فایل صوتی خودشناسی و کشف رسالت زندگی
پخشکننده صوت
00:00
00:00
برای افزایش یا کاهش صدا از کلیدهای بالا و پایین استفاده کنید.
حتما مطالعه کنید: خودشناسی چست؟ راهی برای لذت بردن از زندگی
نکته مهم: صرفا بعد از اتمام این مقاله رسالت زندگی شما یکباره کشف نخواهد شد. هدف این مقاله این هست که در مرحله اول درک مناسبی از رسالت زندگی به شما بدهد و با ایجاد سوالاتی مهم باعث شود که شما هر روز به پاسخهای آن فکر کنید و در کنار آن شروع به اقدامهای کوچک کنید. شاید در ابتدا شکست بخورید، شاید فکر کنید هرگز نمیتوانید رسالت زندگی خودتان را پیدا کنید اما به مرور زمان خودتان، جایگاهتان را پیدا خواهید کرد. بنابراین این سؤالات را مثل تست کنکور باعجله حل نکنید. شاید نیاز باشد یک سوال را بارها با خودمان مرور کنیم. شاید در همین حین که جواب میدهیم ایدههای خوبی هم پیدا کنیم که باید فورا یادداشت کنید و سپس اقدام. بنابراین برای کشف رسالت زندگی نیازی نیست که ده سال در کنج خانه بمانید و فقط فکر کنید.
فیلم کشف رسالت و معنای زندگی (کلیک روی تصویر زیر)
تست کشف رسالت شخصی
سوال اول: ۲۰ کاری که دوست دارید قبل از مرگ انجام دهید که حسرتبهدل نمانید کداماند؟
سعی کنید روی برگه بنویسید، احتمالا تا ۵ تا را جواب بدید اما باز فکر کنید و آن را تا ۲۰ تا برسانید. نیازی نیست که کارها خیلی مهم باشد. مثلا شاید یکی دوست داشته باشد که از مقبره حافظ و سعدی دیدن کند یا فردی دیگر بگوید مثلا یک مدرسه بسازم. با این سوال چیزهایی از ناخودآگاه شما بیرون میریزد که شاید سالها زیر خاکستر ترس و تردید مدفون شده بود. با این کار یکبار دیگر تمام عشق علاقه خودتان را می تونید روی کاغذ ببینید.
سوال دوم: یک روز از خواب بیدار میشوید و میبینید توی حساب شما پنج هزار میلیارد تومان ریخته شده است (منظورم این هست که هیچ محدودیت مالی ندارید)، آنوقت چهکاری انجام میدهید؟ شاید بگویید مسافرت دور دنیا، خب بعدش چی؟ تا کی می خواهی سفر کنی؟ سعی کنید عمیقا فکر کنید. این سوال شما را از قیدوبند محدودیت مالی جدا می کنه و باعث میشود علایق واقعی شما کشف شود.
سوال سوم: تا چند ساعت دیگر کارگردانی معروف به شما زنگ میزند و از شما میخواهد که فیلم زندگی شما را بسازد و بعد در سینما و تلویزیون پخش کند. شما دوست دارید چهکارهایی از شما پخش شود و شما را چطور به دیگران معرفی کند؟ اگر خودتان میخواستید زندگینامه خودتان را هر طوری که دوست داشتید بنویسید، آن را چطوری مینوشتید؟
اگر فردی این موارد را در زندگی خودش بررسی نکند در یک زندگی تکراری و بیهدف گیر میافتد چون خودش را نمیشناسد و نمیداند که باید کجا برود و چهکار کند. این سوالات را بارها از خودتان بپرسید و بنویسید تا به درک خوبی از خودتان برسید. توصیه میکنم برای راهنمایی بیشتر از مقالاتی که در حوزه خودشناسی در وبسایت وجود دارد استفاده کنید.
سوال چهارم: فارغ از حقوق و دستمزد در چهکاری بهتر عمل میکنید و دیگران شما را تحسین میکنند؟
سوال پنجم: وقتی چهکاری انجام میدهید گذر زمان را متوجه نمیشوید؟
سوال ششم: اگر ثروت زیادی داشتید و هیچ دغدغه مالی نداشتید به چهکاری میپرداختید؟
اینها سوالاتی هست که ساعتها باید روی آن فکر کرد. برخی پاسخها ناشی از کمبودهای فعلی زندگی شما هستند ولی فکر کنید که این کمبودها هم نداشتید. مثلا ممکن است شما یک سال باشد که مسافرت نرفتهاید، در این صورت اولین چیزی که به ذهن شما میرسد این هست که یک ماه مسافرت میروم. اما خب بعدش چه خواهید کرد؟ آیا تا آخر عمر به مسافرت رفتن ادامه خواهید داد؟ البته ممکن است شما علاقه زیادی به سفر داشته باشد و شاید احتمالا اگر شما به شغل گردشگری روی بیاورید موفق باشید.
رسالت شغلی چیست و چطور پیدا کنیم؟
اولین قدم شناخت توانمندیهای خود و پیدا کردن نقاط قوت هست. فردی که در نقاط قوت خود در حال تلاش هست پیشرفت بسیار زیادی دارد. متأسفانه ما یاد گرفتیم که در نقاط ضعف خود عمل کنیم و این هم شاید به خاطر آن باشد که در مدرسه به ما میگفتند برو درسی که ضعیف هستی را یاد بگیر و زیاد تمرین کن چون دروس دیگر خودبهخود و با کمترین تلاش خوب هستی. اما اگر شرایط طوری بود که ما روی دروس موردعلاقه که اتفاقا قوی هم بودیم کار میکردیم میتوانستیم خلاقیتهای بسیار خوبی داشته باشیم. بنابراین برای یافتن رسالت شغلی و اینکه چه شغلی مناسب شما هست نیز باید نقاط قوت خود را خوب بشناسید و آنها را استخراج کنید. به همین خاطر شما را به مطالب دیگر وبسایت ارجاع میدهم که بتوانید متن کاملتری را مطالعه کنید.
مطالعه کنید: نقاط قوت و ضعف خود را به درآمد تبدیل کنید
معرفی کتاب رسالت زندگی
بعد از صحبت در مورد رسالت زندگی خوب هست که منابع بیشتری به شما معرفی کنم تا بتوانید این موضوع را بیشتر دنبال کنید.
اگر میخواهید با سوالات تامل برانگیز، همراه با مثالهای کاربردی و تمرینات خوب رسالت زندگی خود را کشف کنید کتاب ثروت درون میتواند به شما فوقالعاده به شما کمک کند. در این کتاب در ابتدا اجزای خودشناسی به شما معرفی میشود که خوب خودتان را بشناسید. سپس زمانی که با ابعاد وجودی خود آشنا شدید با تمرین، مثال و داستان کوتاه شما در مسیر کشف رسالت زندگی قرار خواهید گرفت.
تهیه کتاب ثروت درون
یکی دیگر از کتابهای خوبی که در مورد معنای زندگی نوشتهشده و با خواندن آن تفکر عمیقی در وجود انسان شکل میگیرد کتاب در جستجوی معنا نوشته دکتر ویکتور فرانکل هست که خود این فرد نیز داستان زندگی پرفراز و نشیبی را پشت سر گذرانده است.
کتاب بعدی که در مورد رسالت زندگی هست و جزو کتابهای پرفروش نیز است کتاب کیمیاگر از آثار معروف و پرفروش نویسندهی برزیلی، پائولو کوئیلو است. این کتاب با روایتی داستانی مسیر رسالت زندگی را برای شما بیشتر آشکار میکند.
نکته مهم و پایانی درباره کشف رسالت زندگی
بارها در جلسات مشاوره یا گفتگوهایی که با افراد مختلف داشتم به این نکته برخوردم که خیلی از آنها فکر میکنند که رسالت زندگی چیزی هست که با یک ساعت مطالعه و یا خواندن روزنامهوار یک کتاب بلافاصله بعد از آن باید رسالت زندگی خود را کشف شده ببینند. اگر این توقع از خودتان داشته باشید واقعا احساس ناامیدی خواهید کرد. بنابراین فردی که می خواهد در دریای درون خود شنا کند باید به این نکته برسید که این مسیر یک شبه مثل نورافکن مسیر زندگی را تا آخر روشن نخواهد کرد بلکه لذت این کار این هست که مثل یک دانشمند هر روز و هر روز به نکتهی جدیدی از خودمان میرسیم و خودمان را بیشتر کشف میکنیم و به همین ترتیب مسیر ما کم کم واضح و شفافتر خواهد شد. در کتاب ثروت درون تمرینات، مثالها و توضیحاتی هست که به شما کمک خواهد کرد بیشتر خودتان را بشناسید و سریعتر در مسیر رسالت زندگی قدم بردارید.
البته باید یادآوری کنم که نکات بالا به این معنی نیست که کشف رسالت زندگی یک کار بسیار سخت و طاقت فرسا و خارج از توان هست بلکه این نکته برای دوستانی هست که فکر میکنند باید حداکثر تا ۲۴ ساعت به رسالت زندگی خود برسند. بنابراین رفتن در مسیر رسالت زندگی، مسیری جذاب هست و نباید عجله داشته باشیم که زود کار تمام شود بلکه باید از مسیر خودشناسی نیز لذت ببریم و بعد به جایی میرسیم که احساس قدرت، انگیزه و شادابی پیدا خواهیم کرد طوری که اغلب زندگی ما در حس خوب قرار خواهد گرفت.
برچسب: ،
ادامه مطلب