رسالت من
رسالت زندگي من چيست؟ نكاتي فوقالعاده مهم و كاربري براي كشف رسالت زندگي
كشف رسالت فردي در زندگي
آخرين بروزرساني آذر ۲۰, ۱۳۹۹ 43
رسالت زندگي چيست؟
به شما تبريك ميگويم كه تمايل داريد درباره يكي از مهمترين بخش زندگي خود يعني كشف رسالت زندگي مطالعه كنيد. در اين صورت هست كه ميتوانيد به بهترين خودتان تبديل شويد. شايد كمتر كسي باشد كه به دنبال اين موضوع باشد اما شما خودتان را از بقيه جدا كردهايد و به سمت كشف رسالت زندگي گام برداشتهايد. در واقع انسانها در اين دنيا دو كار اساسي دارند؛ يا بايد در حال پيدا كردن رسالت فردي خود باشند و يا آن را پيداكردهاند و با آن پيش ميروند.
معني رسالت زندگي
به اثر انگشت خود نگاه كنيد:
وقتي فردي از من درباره رسالت زندگي ميپرسد، راحتترين راه براي اينكه در يك جمله بتوانم حرفم را خلاصه كنم اين هست كه به او بگويم:
همانطور كه شما در اين دنيا داراي اثر انگشت منحصربهفرد هستيد رسالت زندگي شما نيز ميتواند منحصربهفرد باشد.
در واقع شما ميتوانيد به بهترين نسخهاي كه خداوند در وجود شما به امانت گذاشته تبديل شويد. معمولا بعد از اين صحبت با كمال ناباوري و شايد تعجب به من نگاه ميكنند و ميپرسند خب، حرف شما درست اما فكر نميكنيد كه يك مقدار ايدئال و شعاري باشد. اگر براي شما هم اين سوال پيش آمده لازم هست كه ادامه متن را مطالعه كنيد.
رسالت زندگي چيزي عجيب نيست؟
براي اينكه اين موضوع را بتوانيد بهتر درك كنيد كافي است نگاهي به افراد شاخص داشته باشيد. فكر ميكنيد چرا يك نفر در دنيا تبديل به استاد فرشچيان ميشود؟ چرا يك نفر اسطوره فوتبال ميشود؟ چرا يك نفر تبديل به استاد شهرام ناظري ميشود؟ چرا يك نفر مثل پروفسور سميعي وجود دارد؟ چرا … در واقع اين افراد رسالت زندگي خودشان را پيداكردهاند و در مسير آن قدم برداشتهاند و تبديل به بهترين خود شدهاند. پس اين امكان وجود دارد كه درون شما هم نابغهاي نهفته باشد ولي شايد سال هاست كه آن را كشف نكردهايد.
وقتي اين صحبتها با برخي از افراد انجام ميدهم تقريبا اين سوال ميپرسند كه مگر ميشود كه ما تبديل به يك فرد در رده جهاني شويم؟ در اينجا دو پاسخ وجود دارد: اول اينكه وقتي ديگران توانستند پس شما هم ميتوانيد اين كار را انجام دهيد اما بايد راه و روش آن را انجام دهيد و هدف ما در اين وبسايت اين هست كه كمك كنيم شما به بهترين نسخه خودتان تبديل شويد. و اما پاسخ سوال دوم اين هست كه:
كشف رسالت زندگي به اين معنا نيست كه حتما انسان معروفي شويد
در واقع هر كس رسالت واقعي خود را پيدا كند ممكن است كه در نظر ديگران بدرخشد و كمكم بر سر زبانها بيافتد اما عكس اين قضيه درست نيست يعني هر كس معروف شد پس نميتوان گفت كه رسالت واقعي خود را پيداكرده است. بيايم باهم يك مثال بررسي كنيم. فرض علي يك فردي هست كه پس از تحقيق و خودشناسي و مطالعه به اين نتيجه رسيد كه رسالت واقعي او آموزش دادن به ديگران است و بنابراين شغل معلمي را برميگزيند. از طرفي از درون ميل به خدمت به ديگران دارد و درواقع يكي از مهمترين ارزشهاي او خدمت كردن است.
او با شغل معلمي در يك روستاي دور افتاده شروع به تدريس ميكند و سال هاست در آنجا ميماند. درواقع او نهتنها از كار خود پشيمان نيست بلكه آرامش عميقي در درون او شكلگرفته است. به نظر شما چند درصد افراد جامعه علي را ميشناسند؟ تقريبا چند ده نفر از اطرافيان و شاگردانش، اما نياز هست كه او به خاطر خدمات ارزشمندي كه سال هاست انجام داده مورد تقدير و معرفي به جامعه قرار گيرد هر چند كه او نيازي به اين كار ندارد.
چرا كشف رسالت زندگي مهم است؟
نمايشگر ويديو
00:00
05:59
(بخشي از فيلم آموزشي كشف رسالت و معناي زندگي)
انگيزهاي براي زندگي كردن و زندهبودن
تصور كنيد در اين دنيا هيچ هدف و معنايي براي شما وجود نداشته باشد، آنگاه چه خواهد شد؟ آيا تا پايان عمر بدون هيچگونه معنا و رسالتي ميتوان زندگي كرد؟ شايد فردي معناي زندگي خودش را در فرزندش ببيند، شايد در كمك به ديگران و به همين ترتيب هر كس در اين دنيا براي خود معنايي چه كوچك و چه بزرگ در نظر ميگيرد.
بارها و بارها آمارهايي تكان دهند از خودكشي، اعتياد و … در دنيا منتشر ميشود كه يكي از علتهاي آن نبود رسالت و معنايي خاص در زندگي اين افراد هست. البته قرار نيست ما قرار نيست كه به خاطر ترس از خودكشي يا اعتياد براي خودمان رسالت پيدا كنيم بلكه ما براي داشتن يك زندگي پر از انگيزه و همراه با آرامش نياز به داشتن رسالت و معنايي در زندگي هستيم.
هدفمند و جهتدار بودن زندگي
افرادي كه رسالت زندگي خودشان را كشف كردند، زندگي جهتدار و هدفمند دارند. ديگر نياز نيست صبح با هزار زحمت از خواب بيدار شوند. اين افراد هر زماني كه بخواهند كاري انجام دهند نياز به زمان خاصي ندارند و كارشان را انجام ميدهند هر چند كه اندك باشد. به قول استيوجابز اگر هنگام بيدار شدن از خواب هدفي نداريد بهتر است برگريد و بخوابيد.
رها كردن گذشته داشتن تمركز
يكي از علتهايي كه اكثر افراد در گذشته ميمانند و حسرت آن را ميخورند اين هست كه هيچ انگيزه و هدفي براي آيند خود ندارند. اين افراد در پيله گذشته خود ماندهاند و دائم گذشته خود را نشخوار ميكنند. البته عكس اين قضيه هم برقرار هست. يعني افرادي كه رسالت شخصي براي خود دارند نيازي ندارند كه دائم در حسرت گذشته بمانند چون اميد آنها به آيند بيشتر هست.
حس خوب و رضايت دروني
يكي از نتايج خوب داشتن رسالت در زندگي اين هست كه حس خوب و رضايت دروني تجربه خواهي كرد. اين حرف تناقض با اين ندارد كه مشكلات در زندگي نيست يا فردي كه در زندگي رسالتي شخصي دارد هيچگاه دچار مشكل نخواهد شد بلكه در يك مشكل يكسان، افرادي كه رسالت دارند با اميد و انگيزه سراغ آن ميروند و افرادي كه هيچ رسالتي در زندگي ندارند زير بار مشكل ميمانند و نااميدتر خواهند شد.
آزاد شدن پتانسيل دروني
فردي كه رسالت زندگي خودش را پيداكرده است ميداند نقطه قوت او چه هست و در كجا ميتواند خوب بدرخشد. به همين خاطر افرادي كه رسالت زندگي خودشان را كشف كردند با دست به كارهايي ميزنند كه در جهت علاقه و استعداد آنهاست و به همين جهت هست كه در كارشان بسيار موفق هستند و با سرعت بيشتري به سمت هدف خود حركت ميكنند.
تبديلشدن به بهترين خود
درنهايت امر زماني كه فردي در جهت رسالت زندگي خود حركت ميكند رفتهرفته بهترين خود تبديل ميشود. فردي كه رسالتي در زندگي دارد نياز ندارد كه دقيقا از ديگران كپيبرداري يا تقليد كند. اين فرد سعي ميكند بهجاي اينكه به دنبال رسالت ديگران باشد گوهر دروني خود را صيقل دهيد و آنچه خداوند به او هديه داده را شكوفاتر كنيد.
تفاوت رسالت زندگي، رسالت فردي و معناي زندگي
شايد در برخي از كتابها يا مطالعات ديگري كه داشتيد واژههاي رسالت زندگي، معناي زندگي، رسالت شخصي و يا رسالت فردي به چشمتان خورده باشد اما بيايم خودمان را گيج نكنيم، در واقع رسالت زندگي، معناي زندگي، رسالت فردي، رسالت شخصي و …همه اين موارد تقريبا به يك معناست و در اين مقاله اگر از رسالت زندگي يا شخصي و … نامبرده شد همه را يكسان فرض كنيد. در حقيقت همه اين موارد ميخواهند كه شما بدانيد چرا زنده هستيد و براي چه هدف نهايي زندگي ميكنيد. براي اينكه اين موضوع يعني معنا و هدف زندگي را بهتر درك كنيد توصيه ميكنم كه حتما مقاله زير را مطالعه كنيد:
حتما مطالعه كنيد: هدف از زندگي چيست؟ چرا به دنيا آمدهايم؟
فرق رسالت با هدف چيست؟ آيا رسالت همان هدفگذاري هست؟
گاهي در مشاورهها، وبي نارها و يا آموزشهايي كه به افراد ميدهم اين سوال را مطرح ميكنند كه “خب، آقاي رزمجو پس قضيه هدفگذاري چي ميشه و فرق رسالت زندگي با هدف چيه؟” سوال خوبي هست و به همين خاطر بهصورت دستهبنديشده در جدول زير اين تفاوتها را براي درك بهتر نسبت به رسالت زندگي و تفاوت آن با هدف قراردادم.
اولين تفاوت هدف با رسالت زندگي اين هست كه اهداف قابل تيك خوردن هستند ولي رسالت تمامشدني نيست. مثلا بخشي از رسالت مجموعه بهترين خود اين هست كه به ديگران كمك كند كه خودشان را بهتر بشناسند، استعداد و علاقه خود را پيدا و رسالت زندگي خود را كشف كنند و در شغلي فعاليت كنند كه هم خودشان لذت ببرند و به درآمد عالي برسند و هم براي دنيا مفيد باشند.
با اين توصيف آيا ميتوان روزي تصور كرد كه رسالت ما به اتمام رسيده است و همه افراد در جايگاه واقعي خودشان هستند؟ خير، اين راه تا هميشه و حتي بعد از مرگ ما هم بايد ادامه داشته باشد. اما هدفها تمامشدني هستند و مثل پله نردبان ميتوان هركدام را پشت سر گذاشت. در همين مثال بالا براي اينكه من در جهت رسالتي كه دارم قدم بردارم بايد هدفهاي متعددي داشته باشم. مثلا يكي از اهداف اين بود كه يك وبسايت داشته باشم. بعد يك كتاب بنويسم و … بنابراين هركدام از اين هدفها زيرمجموعه رسالت زندگي هستند كه در يك بازه زماني به اتمام ميرسند و هدف بعدي شروع ميشود.
دومين تفاوت رسالت زندگي با هدف اين هست كه رسالت يك ميل و حس دروني ميخواهد و چيزي از جنس علاقه با رنگ و بوي معنوي هست. بنابراين هدف كاري هست كه ما داريم انجام ميدهيم اما رسالت يك حس دروني هست كه به خاطر آن كاري انجام ميشود.
سومين تفاوت رسالت فردي با هدف اين هست كه رسالت را كشف ميكنيم يعني آن گوهر نابي كه سال ها درونمان هست را پيدا ميكنيم كه نياز به تفكر و مطالعه دارد اما اهدف را تعيين ميكنيم. مثلا يكي از اهداف من نوشتن كتاب ثروت درون بود كه در مدت حدود چهل روز نوشته شد. پس اهداف چيزي مشخص، در زمان مشخص هست كه براي آن پاياني هم تعيين ميكنيم.
چهارمين تفاوت رسالت زندگي با هدف كه من اين مورد را بسيار دوست دارم اين هست كه داشتن رسالت با انسان انرژي و انگيزه ميدهد. در واقع فردي كه در زندگي رسالت دارد مثل اين هست كه در درون خود يك چشمه هميشه جوشان دارد. اما براي به اتمام رساندن هدف بايد انرژي صرف شود. مثلا درست هست كه من براي نوشتن كتاب گاهي اوقاتي كه زمان طولاني ميشد ازنظر جسمي نياز به استراحت داشتم اما يك شوق براي حركت به سمت رسالت يك انرژي زيادي به من ميداد كه باز بلند شوم و كارم را انجام دهم.
پس رسالت داشتن باعث داشتن انگيزه و انرژي ميشود اما هدف براي رسيدن به هدف بايد وقت و انرژي صرف شود. نكتهاي كه شايد شما هم متوجه شديد اين هست كه چرا بسياري از اوقات هدفگذاري ميكنيم اما هيچگاه به اتمام نميرسد؛ دليل اين هست كه هدف داشتن بدون داشتن يك چشمانداز كه همان رسالت فردي هست باعث خستگي زودهنگام و كنار گذاشتن آن ميشود.
نشانههاي افرادي كه رسالت زندگي ندارند چيست؟
نقنق كردن و غر زدن
شايد شما هم افرادي ديده باشيد كه از همهچيز ايراد ميگيرند و مدام در حال تحليل شرايط بد هستند. اين افراد چون رسالت فردي خودشان را نشناختند همهچيز را ميبينند بهجز خودشان. البته نمونههاي پيشرفتهتر اين آدمها به خودشآنهم گير ميدهند! وقتي نيم ساعت پيششان باشي احساس ميكني روح و روانت بههمريخته و از همهچيز نااميدت ميكنند. كافي است بگويد ميخواهم اين كار را شروع كنم سريع از تخصص خودشان استفاده ميكنند و هم آنجا شما را طوري ضربهفني ميكنند كه ديگر انجام آن كار به فكرت هم خطور نكند. البته همه به اين شدت نيستند و كموزياد دارد. اما نكته مهم اينكه غرغر كردن به عادت روزانه آنها تبديل شده وگرنه ما انسانيم و ممكن است گاهي وقتها از دست كسي دلخور شده باشيم و يك حرفي بزنيم اما ميدانيم كه بايد سريع برگرديم و ببينم كه ما بايد چهكاري انجام دهيم كه اين مشكل به وجود نيايد.
استاد اهمالكاري هستند
افرادي كه رسالت فردي ندارند در يك كار خيلي استاد هستند و آنهم اين است كه براي انجام ندادن كارهايشان سريع بهانه جور ميكنند. البته نيازي نيست كه اين بهانه را به ديگران بگويند، بلكه حتي خودشان هم خواسته يا ناخواسته فريب ميدهند. اين فرد با خودش ميگويد فردا در يك دوره شركت ميكنم. فردا به بهانه باراني بودن هوا ، روز بعد روز بعد به بهانه ترافيك، روز بعد به بهانه شهريه و … كارش را رها ميكند يا اصلا سراغش نميرود.
حتما بايد كسي بالاي سرشان باشد تا كار كنند
نمونههاي از افرادي كه هنوز رسالت فردي خودشان را پيدا نكردند را ميتوانيد بين كارمندان پيدا كنيد. تا رئيس وارد ميشود همهچيز مرتب هست و بعدش شروع به چت كردن در شبكههاي اجتماعي ميكنند. البته مشخص هست كه منظورم همه كارمندان نيستند و برخي كارمندان حتي فراتر از انتظار كارشان را بهخوبي انجام ميدهند.
هدف اينگونه افراد فقط در يكچيز خلاصه ميشود. كي وقت اداري تمام ميشود تا با خيال راحت از محل كار خارج بشوم. البته قشر ديگري از افرادي كه رسالت فردي ندارند را نيز ميتوانيد در دانشگاهها پيدا كنيد. كافي است كه شب امتحان يك سر به كتابخانه دانشگاه بزنيد و ميتوان سيل جمعيت مشتاق به علم! كه تا ساعت ۳ بامداد در حال تلاش براي رسيدن به نمره هستند را ببيني. روز بعد از امتحان هم كلا همهچيز تمام ميشود و ديگر خبري از آن تلاشهاي شبانه نيست تا امتحان بعدي.
از اين شاخه به آن شاخه
فردي را ميشناسم كه در طول دو سه سال اخير شغلهاي متعددي را عوض كرده است: ۱-مكانيكي ۲- تعمير لوازم برقي ۳- آموزشگاه رانندگي ۴- فروش پنل خورشيدي ۵- لولهكشي منازل ۶-نقاشي ساختمان و … شما فكرش كنيد كه براي شروع هر شغل و يادگيري هر مهارت چقدر بايد انرژي، سرمايه و زمان صرف كنيم تا يك كار جا بيافتد آنوقت اين فرد كل زندگي خود را در حال آزمونوخطا ميگذراند.
براي خودشان زندگي نميكنند
برخي افراد حاضرند در منزلشان مدرنترين و گرانقيمتترين وسايل را با جور كردن وام، و با فشار و بدهي فراوان تحمل كند و اين وسايل را داشته باشد تا اگر فلان مهمان آمد و رفت پشت سرش حرفي نزند. نوش جان كسي كه داشته باشد و با خيال راحت و براي راحتي و آسايش خود و خانوادهاش بهترينها را داشته باشد، اما نكته اينجاست كه بايد ببينيم از درون چطوري هستيم؟ آيا به براي خودمان خريد ميكنيم و يا براي دل ديگران؟ آيا براي خودمان درس ميخوانيم يا براي فاميل؟ آيا براي خودمان لباس ميپوشيم و يا براي ديگران؟ اگر براي ديگران هست بنابراين رسالت فردي دچار مشكل شده است.
زود كم ميآورند
افرادي كه رسالت فردي ندارند، در ابتدا خوب جلو ميروند اما با اولين مشكل جا ميزنند و ديگر به ادامه مسير اميدي ندارند. شايد با خودشان فكر كنند كه براي چه و براي كه بايد خودم را اينقدر اذيت كنم؟ و چون اين سوال را از اول مشخص نكرده است ديگر ادامه مسير براش خيلي سخت ميشود. اين افراد فقط تا زماني كه همهچيز خوب پيش ميرود و در حال رسيدن به موفقيت هستند ادامه ميدهند و در شرايط بحراني كم ميآورند و اين هم يك نشانه براي افرادي هست كه رسالت زندگي خود را كشف نكردند.
براي بهتر شدن خودشان تلاش نميكنند
از ديگر نشانههاي افرادي كه رسالت ندارند اين هست كه هيچ دليلي ندارند كه خودشان را بهبود بدهند. در واقع به وضع موجود هر چه كه باشد با نارضايتي رضايت ميدهند درنتيجه به همين ترتيب روزها را ميگذرانند تا بعدا حسرت روزهاي ازدستداده را بخورند.
موانع كشف رسالت زندگي چيست؟
يك عده ما را هل ميدهند
چه بخواهيم و چه نخواهيم همه ما در مسير زندگي از ديگران تأثير گرفتهايم. فردي كه همه خانواده و فاميلش دكتر و مهندس هستند، اگر تمايل داشته باشد كه نقاش شود احتمالا راهي دشواري دارد چون در اين راه افراد زيادي هستند كه سعي ميكنند او را از اين كار منصرف كنند، يا زماني كه دوست داري رشته فلسفه بخواني و سه تا از دوستانت در رشته تجربي هستند احتمالا تمام سعي آنها اين هست كه تو را از كاري كه مورد علاقهات هست منصرف كنند.
بنابراين اينجا هست كه با روشهايي كه در ادامه خواهم گفت بايد تفكر عميق داشته باشيد و اين جمله را به ياد داشته باشيد كه
آينده خود را تبديل به آرزوهاي ديگران نكنيد.
به خاطر يك مشت نمره
سالها پيش با كلي ذوق ميرفتيم خانه و كارنامه پر از نمرات ۲۰ خودمان را به فك و فاميل نشان ميداديم. از خاله و عمو تا دوستان پدر و مادر. اما هميشه حسرت يكچيز در دلمان ماند و آنهم اين بود كه به ما ميگفتند تو كه نمراتت ۲۰ شد، ايكاش نمره علوم هم بهجاي ۱۹.۵ بيست ميشد. يكي نبود بگويد اينهمه نمره ۲۰ گرفتم، حالا بايد مثل لباس پوشيدن همه نمرات حتما باهم ست بشوند كه راضي شويد؟!
چقدر قضاوتهاي نادرست كه بر اثر نمره بر ما صورت گرفت. ميگفتند شما چون رياضي ۱۸.۵ شدي و علوم ۱۷ پس رشته رياضي را انتخاب كني! آخه شايد من براي امتحان علوم به خاطر كسالت نتوانستم بيشتر بخوانم و يا شايد امتحان رياضي سادهتر بود و يا هر دليل ديگر بنابراين بخش زيادي از دانش آموزان فقط به خاطر يك مشت نمره مسير زندگيشان تغيير كرد. الآن هم وقتي به فارغالتحصيلان حتي مقطع دكتري يا فوقليسانس نگاه ميكنيم به دليل اينكه اين رشته در جهت رسالت زندگي آنها نبوده نميتوانند بهخوبي از آن استفاده كنند و با خلاقيت خود به توليد علم و جامعه كمك كنند.
براي دل ديگران
اين مورد خيلي زياد هست كه زندگي خود را به خاطر دل ديگران تنظيم ميكنيم كه مبادا از ما ناراحت بشوند. يعني حاضريم كاري كه دوست نداريم انجام بدهيم اما ديگران از ما ناراحت نشوند. مثلا فردي كه تصميم ميگيرد بهجاي كارمندي، كارآفرين شود ولي به خاطر ديگران يا ترس از قطع رابطه از كاري كه ميخواهد انجام دهد منصرف ميشود چون احساس ميكند ديگران از اين كار راضي نيستند. يك بار اين سوال را از خودتان بپرسيد كه چقدر به خاطر نظر ديگران و براي اين كه سعي كنيد رضايت آنها را جلب كنيد ضرر كردهايد؟ بنابراين شايد بد نباشد كه مهارتهايي مثل عزتنفس و يا مهارت نه گفتن را ياد بگيريم و تمرين كنيم.
پاي رسالتمان نميايستيم
گاهي وقتها رسالت خودمان را پيدا ميكنيم. اما حاضر نيستيم كمي به خودمان زحمت بدهيم. دليلش اين هست كه بهاشتباه به ما گفتند اگر رسالت خودت را پيدا كني و عاشق كارت باشي ديگر همهچيز خودبهخود درست خواهد شد و نيازي به تلاش ندارد. در واقع درست اين هست كه بگوييم اگر رسالت خودت را پيدا كردي و عاشق كارت شدي بههرحال سختيها هم بهعنوان بخشي از كار سراغت ميآيند اما تو ميتواني از پس آنها برآيي نه اينكه اصلا هيچ سختي نداشته باشد.
چگونه رسالت زندگي خود را پيدا كنيم؟
براي پيدا كردن رسالت زندگي خود لازم هست كه در مرحله اول خودتان را خوب بشناسيد. براي اين كار ميتوانيد به مقاله خودشناسي مراجعه كنيد و آن را حتما مطالعه كنيد. در اين مقاله مطالب خوبي براي شناخت بيشتر خودتان خواهيد ديد. پس خودشناسي پيشنيازي براي شناخت رسالت زندگي هست.
فايل صوتي خودشناسي و كشف رسالت زندگي
پخشكننده صوت
00:00
00:00
براي افزايش يا كاهش صدا از كليدهاي بالا و پايين استفاده كنيد.
حتما مطالعه كنيد: خودشناسي چست؟ راهي براي لذت بردن از زندگي
نكته مهم: صرفا بعد از اتمام اين مقاله رسالت زندگي شما يكباره كشف نخواهد شد. هدف اين مقاله اين هست كه در مرحله اول درك مناسبي از رسالت زندگي به شما بدهد و با ايجاد سوالاتي مهم باعث شود كه شما هر روز به پاسخهاي آن فكر كنيد و در كنار آن شروع به اقدامهاي كوچك كنيد. شايد در ابتدا شكست بخوريد، شايد فكر كنيد هرگز نميتوانيد رسالت زندگي خودتان را پيدا كنيد اما به مرور زمان خودتان، جايگاهتان را پيدا خواهيد كرد. بنابراين اين سؤالات را مثل تست كنكور باعجله حل نكنيد. شايد نياز باشد يك سوال را بارها با خودمان مرور كنيم. شايد در همين حين كه جواب ميدهيم ايدههاي خوبي هم پيدا كنيم كه بايد فورا يادداشت كنيد و سپس اقدام. بنابراين براي كشف رسالت زندگي نيازي نيست كه ده سال در كنج خانه بمانيد و فقط فكر كنيد.
فيلم كشف رسالت و معناي زندگي (كليك روي تصوير زير)
تست كشف رسالت شخصي
سوال اول: ۲۰ كاري كه دوست داريد قبل از مرگ انجام دهيد كه حسرتبهدل نمانيد كداماند؟
سعي كنيد روي برگه بنويسيد، احتمالا تا ۵ تا را جواب بديد اما باز فكر كنيد و آن را تا ۲۰ تا برسانيد. نيازي نيست كه كارها خيلي مهم باشد. مثلا شايد يكي دوست داشته باشد كه از مقبره حافظ و سعدي ديدن كند يا فردي ديگر بگويد مثلا يك مدرسه بسازم. با اين سوال چيزهايي از ناخودآگاه شما بيرون ميريزد كه شايد سالها زير خاكستر ترس و ترديد مدفون شده بود. با اين كار يكبار ديگر تمام عشق علاقه خودتان را مي تونيد روي كاغذ ببينيد.
سوال دوم: يك روز از خواب بيدار ميشويد و ميبينيد توي حساب شما پنج هزار ميليارد تومان ريخته شده است (منظورم اين هست كه هيچ محدوديت مالي نداريد)، آنوقت چهكاري انجام ميدهيد؟ شايد بگوييد مسافرت دور دنيا، خب بعدش چي؟ تا كي مي خواهي سفر كني؟ سعي كنيد عميقا فكر كنيد. اين سوال شما را از قيدوبند محدوديت مالي جدا مي كنه و باعث ميشود علايق واقعي شما كشف شود.
سوال سوم: تا چند ساعت ديگر كارگرداني معروف به شما زنگ ميزند و از شما ميخواهد كه فيلم زندگي شما را بسازد و بعد در سينما و تلويزيون پخش كند. شما دوست داريد چهكارهايي از شما پخش شود و شما را چطور به ديگران معرفي كند؟ اگر خودتان ميخواستيد زندگينامه خودتان را هر طوري كه دوست داشتيد بنويسيد، آن را چطوري مينوشتيد؟
اگر فردي اين موارد را در زندگي خودش بررسي نكند در يك زندگي تكراري و بيهدف گير ميافتد چون خودش را نميشناسد و نميداند كه بايد كجا برود و چهكار كند. اين سوالات را بارها از خودتان بپرسيد و بنويسيد تا به درك خوبي از خودتان برسيد. توصيه ميكنم براي راهنمايي بيشتر از مقالاتي كه در حوزه خودشناسي در وبسايت وجود دارد استفاده كنيد.
سوال چهارم: فارغ از حقوق و دستمزد در چهكاري بهتر عمل ميكنيد و ديگران شما را تحسين ميكنند؟
سوال پنجم: وقتي چهكاري انجام ميدهيد گذر زمان را متوجه نميشويد؟
سوال ششم: اگر ثروت زيادي داشتيد و هيچ دغدغه مالي نداشتيد به چهكاري ميپرداختيد؟
اينها سوالاتي هست كه ساعتها بايد روي آن فكر كرد. برخي پاسخها ناشي از كمبودهاي فعلي زندگي شما هستند ولي فكر كنيد كه اين كمبودها هم نداشتيد. مثلا ممكن است شما يك سال باشد كه مسافرت نرفتهايد، در اين صورت اولين چيزي كه به ذهن شما ميرسد اين هست كه يك ماه مسافرت ميروم. اما خب بعدش چه خواهيد كرد؟ آيا تا آخر عمر به مسافرت رفتن ادامه خواهيد داد؟ البته ممكن است شما علاقه زيادي به سفر داشته باشد و شايد احتمالا اگر شما به شغل گردشگري روي بياوريد موفق باشيد.
رسالت شغلي چيست و چطور پيدا كنيم؟
اولين قدم شناخت توانمنديهاي خود و پيدا كردن نقاط قوت هست. فردي كه در نقاط قوت خود در حال تلاش هست پيشرفت بسيار زيادي دارد. متأسفانه ما ياد گرفتيم كه در نقاط ضعف خود عمل كنيم و اين هم شايد به خاطر آن باشد كه در مدرسه به ما ميگفتند برو درسي كه ضعيف هستي را ياد بگير و زياد تمرين كن چون دروس ديگر خودبهخود و با كمترين تلاش خوب هستي. اما اگر شرايط طوري بود كه ما روي دروس موردعلاقه كه اتفاقا قوي هم بوديم كار ميكرديم ميتوانستيم خلاقيتهاي بسيار خوبي داشته باشيم. بنابراين براي يافتن رسالت شغلي و اينكه چه شغلي مناسب شما هست نيز بايد نقاط قوت خود را خوب بشناسيد و آنها را استخراج كنيد. به همين خاطر شما را به مطالب ديگر وبسايت ارجاع ميدهم كه بتوانيد متن كاملتري را مطالعه كنيد.
مطالعه كنيد: نقاط قوت و ضعف خود را به درآمد تبديل كنيد
معرفي كتاب رسالت زندگي
بعد از صحبت در مورد رسالت زندگي خوب هست كه منابع بيشتري به شما معرفي كنم تا بتوانيد اين موضوع را بيشتر دنبال كنيد.
اگر ميخواهيد با سوالات تامل برانگيز، همراه با مثالهاي كاربردي و تمرينات خوب رسالت زندگي خود را كشف كنيد كتاب ثروت درون ميتواند به شما فوقالعاده به شما كمك كند. در اين كتاب در ابتدا اجزاي خودشناسي به شما معرفي ميشود كه خوب خودتان را بشناسيد. سپس زماني كه با ابعاد وجودي خود آشنا شديد با تمرين، مثال و داستان كوتاه شما در مسير كشف رسالت زندگي قرار خواهيد گرفت.
تهيه كتاب ثروت درون
يكي ديگر از كتابهاي خوبي كه در مورد معناي زندگي نوشتهشده و با خواندن آن تفكر عميقي در وجود انسان شكل ميگيرد كتاب در جستجوي معنا نوشته دكتر ويكتور فرانكل هست كه خود اين فرد نيز داستان زندگي پرفراز و نشيبي را پشت سر گذرانده است.
كتاب بعدي كه در مورد رسالت زندگي هست و جزو كتابهاي پرفروش نيز است كتاب كيمياگر از آثار معروف و پرفروش نويسندهي برزيلي، پائولو كوئيلو است. اين كتاب با روايتي داستاني مسير رسالت زندگي را براي شما بيشتر آشكار ميكند.
نكته مهم و پاياني درباره كشف رسالت زندگي
بارها در جلسات مشاوره يا گفتگوهايي كه با افراد مختلف داشتم به اين نكته برخوردم كه خيلي از آنها فكر ميكنند كه رسالت زندگي چيزي هست كه با يك ساعت مطالعه و يا خواندن روزنامهوار يك كتاب بلافاصله بعد از آن بايد رسالت زندگي خود را كشف شده ببينند. اگر اين توقع از خودتان داشته باشيد واقعا احساس نااميدي خواهيد كرد. بنابراين فردي كه مي خواهد در درياي درون خود شنا كند بايد به اين نكته برسيد كه اين مسير يك شبه مثل نورافكن مسير زندگي را تا آخر روشن نخواهد كرد بلكه لذت اين كار اين هست كه مثل يك دانشمند هر روز و هر روز به نكتهي جديدي از خودمان ميرسيم و خودمان را بيشتر كشف ميكنيم و به همين ترتيب مسير ما كم كم واضح و شفافتر خواهد شد. در كتاب ثروت درون تمرينات، مثالها و توضيحاتي هست كه به شما كمك خواهد كرد بيشتر خودتان را بشناسيد و سريعتر در مسير رسالت زندگي قدم برداريد.
البته بايد يادآوري كنم كه نكات بالا به اين معني نيست كه كشف رسالت زندگي يك كار بسيار سخت و طاقت فرسا و خارج از توان هست بلكه اين نكته براي دوستاني هست كه فكر ميكنند بايد حداكثر تا ۲۴ ساعت به رسالت زندگي خود برسند. بنابراين رفتن در مسير رسالت زندگي، مسيري جذاب هست و نبايد عجله داشته باشيم كه زود كار تمام شود بلكه بايد از مسير خودشناسي نيز لذت ببريم و بعد به جايي ميرسيم كه احساس قدرت، انگيزه و شادابي پيدا خواهيم كرد طوري كه اغلب زندگي ما در حس خوب قرار خواهد گرفت.
برچسب: ،
ادامه مطلب